داستان بازی god of war ragnarok
- اخبار • معرفی کسب و کار
- ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
- 1,516 بازدید
شمایی که قصد خرید بازیgod of war ragnarok را دارید دانستن داستان بازی خیلی مهم است.
در نسخه ی پیش بازی ماموریت بود که به وصیت همسر کریتوس عمل کنیم وصیت هم ان بود که خاکستر جسدش بین نه تا از بلندترین کوه های نه قلمرو پخش شود که حالا ادامه گاد اف وار رگناروک را روایت میکند شخصیت فریا که در نسخه قبلی وجود داشت و ما با آن آشنایی داریم طلسم ادین همسر قبلی اش را باطل کرده و بار دیگر توانایی جنگیدن دارد و قصد دارد بار دیگر موانع زندگی و دشمنانش را از بین ببرد و از کریتوس انتقام مرگ پسرش (بالدر) را بگیرد.
پسر کریتوس که نگران زندگی و اتفاقات پیش رویش است و ارام و قرار ندارد پدرش به او توصیه میکند که آرامش خودش را حفظ کند و خودش را برای جنگ سخت آماده کند آترئوس در این قسمت وارد سن نوجوانی شده و کنجکاوی های زیادی دارد و مدام به فکر حل کردن و پیدا کردن سوالات در ذهنش است و می خواهد بداند که جاینت ها که به اترئوس لوکی می گویند چه پیش بینی برای آینده دارند و پدرش کریتوس چه نقشی در این دنیا دارد.
به صورت مخفیانه و دور از چشم پدرش به دنبال سوالاتش است در همین مدتی که ذهن آترئوس حسابی درگیر شده است پدرش می فهمد و با او مخالفت میکند اما پسر لجباز او قدرت ذاتی اش را افزایش داده و به خرس وحشی تبدیل میشود به موجودات دورش آسیب میزند پدر وقتی شاهد چنین قدرتی از پسرش بود و اشتیاق اورا برای پیدا کردن واقعیت دید کمی افکار خود را تغییر داد.
در همین هنگام دو شخصیت ثور و اودین به خانه کریتوس میآیند و قصد حمله کردند کریتوس که این را میداند در را برایشان باز نمی کند و با آنها وارد جنگ نمیشود در ادامه آنها وارد خانه میشوند سر میز مذاکره میشوند کریتوس که به فردی به نام میمیر اعتماد کامل دارد به حدی که چشم و گوش بسته حرف او را گوش می دهد و چون به کریتوس گفته که اودین فردی قابل اعتماد نیست به او اعتماد نمیکند.
پیشنهاد اودین به کریتوس این است که دیگر هیچ ایسیری را نکشد و جلوی پسر و کنجکاوش را برای پیدا کردن سوالاتش بگیرد اما کریتوس این پیشنهاد را قبول نمیکند اودین به ثور دستور داده که در این هنگام بجنگد ولی کریتوس را نکشد که همان هم شد و جنگی بزرگ بینشان رخ داد در اینجا کریتوس با پسرش اترئوس همراه می شود و می فهمد که چارهای جز سفر کردن از اینجا ندارند.
در مسیر دو موضوع فکر کریتوس را حسابی به هم ریخته یکی حرف های همسر سابقش و دیگر حقیقت و هدف آترئوس که پیدا کردن تیر است این دو نفر به مکانی خاص در ایگارسیل که دارای درخت جهان است می روند تا بتوانند در امان باشد بعد برای پیدا کردن تیر به قلمرو درف می روند در این را هم با چالش ها و جنگ هایی روبرو هستند که بالاخره در معدنی خدای جنگ نورس را پیدا میکند.
اترئوس فکر میکرد نورس فردی باابهت تر باشد ولی درست نبود و نورس حال جنگیدن با یک نفر را هم نداشت تیر به انها میگوید که اگر آترئوس و کریتوس همانطور که هست ان را بپذیرند میتوانند مشاورههای گرانبهایی دهند.
اترئوس کنجکاو که چندین تابلوی پیشگویی جاینت ها را دیده بود تصمیم میگیرد دوباره سراغ ماجراجویی برود از خانه دوستش سیندری و براک خارج می شود تا یورمونگاند مار جهان را از نزدیک ببیند و ازش سوالاتی بپرسد در سفر سیندری به آترئدس میگوید که قبلا براک را به زندگی برگرداند ولی نتوانست چهار بخش دیگر روح اورا پیدا کند
یورمونگاند مار در جواب تمام پرسش ها یک جواب می دهد آنهم( (ironwood که اترئوس نفهمید یورمونگاند به ان چه گفته احساس میکند اشتباه آمده و الکی وقت خود را هدر داده و تصمیم عجولانه دیگری می گیرد که دوست سیندری کاملاً با او مخالف است. اترئوس می خواهد به دیدن فریا برود و از او بخواهد که مادر بالدر دیگر به آنها حمله نکند فریا می فهمد که راه بین سرزمین به واسطه اودین سیندری و براک روشی است برای حمل و نقل از پس اترئوس را از خانه اش دور میکند و به او میگوید که کریتوس رحم و مروت ندارد آترئوس قصد ندارد از راه برگرد و میخواهد نقشی در رگنارک داشته باشد به اتاق می رود و گوی کوچکی درست می کند در همان هنگام به خوابی فرو می رود و کلمه آیرون وود را زمزمه میکند وارد جنگل پنهانی ایرون وود میشود تا آنکه بود آخرین جاینت های زنده را ببیند آترئوس در هنگام همراهی با انگربودا فرصت پیدا میکند که تابلوهای کشیده شده ای که پیشگویی زندگی خودش را می کند ببیند( کریتوس در پایان قسمت قبلی ۲۰۱۸ دیده بوده) اترئوس تصویر جسد کریتوس در آغوش خودش را میبیند و این باعث می شود که کمی به پیشگویی ها شک کند و دیگر خیلی به گفته ها اعتماد نداشته باشد.
اترئوس که خیلی کنجکاو زندگی انگربودا است با زندگی او بیشتر آشنا می شود در ادامه پیشگویی ها مشخص بود که گوی هایی به آترئوس داده میشود که دارای روح جاینت ها است و بعضی جاینت ها برای پنهان شدن از اودین خود را حفظ کردند و اودین و ثور می فهمد که یک جاینت باقی مانده و باید آن را بکشد.
اترئوس روح یک جاینت را به مار مرده تبدیل می کند و میفهمد قدرت زندگی بخشیدن به روح را در یک جسم دارد و این ماری که بزرگتر میشود همان یورومانگاند است شخصیتی که راهنمای اترئوس به سمت ایرن وود است.
اترئوس که بالاخره به میدگارد برمیگردد با خشم پدرش کریتوس مواجه میشود و کریتوس میخواهد بداند در این چند روز کجا و مشغول چه کاری بوده ولی آترئوس به خاطر قولی که داده بود نتوانست حقیقت را به پدر بگوید در هنگام جر و بحث والکری به آنها حمله می کند آنها که دقیقا نمیداند او کیست و با شخصیت سری پیشش چه فرقی کرده و بعدا متوجه می شود شخص فریاست که میخواهد با عوض کردن شکل و قیافه آنها را به جنگ دعوت کند کریتوس آسیب دیده ولی باز جلوی خشم پسرش را می گیرد و او را همسر سابق اودین خطاب میکند فریا که تحت تاثیر قرار گرفته می خواهد با کمک کریتوس به محل زندگی ونیر برود و طلسم اودین که با آن همه کارهایش را آزادانه تر انجام می دهد را باطل کند در مسیر هم با فریر برادر فریا آشنا میشویم
انها درخت ریشه های ایگوراسیل را نابود و از بین میبرد و بند هاگ که کارش حفاظت از درخت است را نابود و از بین میبرد فریا که هنوز غم پسر خود را دارد و کریتوس به خوبی این غم و درد میکند از هر دو به این نتیجه میرسند که دشمن هم نیستند هر سه به خانه ی سیندری می روند همه بسیار اترئوس را تحت فشار میگذارد و از او سوال های عجیب غریب درباره دلیل غیبت می پرسند که ناگهان اترئوش خشمگین می شود و تبدیل به خرس وحشی می شود و پا به فرار میگذارد و به محل زندگی فریا میرود در آن را چیز های عجیبی می بیند انسان هایی که از فقر به اودین پناه آوردند در آن زمان با فردی به اسم هایمدال روبرو میشود که میتواند تمام حرکات را پیش بینی کند.
برای ادامه داستان و خرید بازی خدای جنگ به سایت psxconsole.ir مراجعه کنید .